مطالب ویژه

حاجيه خانم ليلا مصفّا لشکاجاني ، شيرزني از سرزمين سختکوش گيلان ؛ نبايد از تکنولوژي عقب ماند و بايد پيشرفت کرد

آوای سبز:سوز هوای سرد مغلوب طراوت نیایش صبحگاهیش می شود و دامن پرچین روستاییش را می تکاند و نم نم مه معلق در هوا طراوتی دیگر در روحش می دمد و نشاط آغازی دیگر را در چهره تکیده و استخوانی اش می توان شاهد بود.
صدای اردک‌ها، غازها، مرغ و خروس‌ها سکوت را می شکند و او شتابان به سوی آنها می رود تا یک به یکشان را از داخل لانه‌هایشان بیرون آورد و بیه بیه کنان برای مرغکان دانه پاشی کند و در این هنگام صدای نعره گاو طراوت شیری تازه را گواهی می دهد، او شیر گاو را می‌دوشد و با ظرفی پر از شیر راهی خانه کاهگلی می‌شود.
ظرف شیر را روی اجاق می‌گذارد و بچه‌ها را یک به یک از خواب بیدار می‌کند و در کنار سفره صبحانه مزین از کره حیوانی، پنیر محلی، گردو و شیر داغ می‌نشاند تا چای دیشلمه‌ای به دست همسرش دهد و او را رهسپار شالیزار کند.
بچه‌های قد و نیم‌قد را کنار سفره می نشاند و لقمه‌های نان و پنیر مادرانه را در دستانشان می‌گذارد و به سمت رختخواب‌های پهن شده می رود تا آنها را جمع و به شکل مکعب مستطیل کنار اتاق مرتب روی هم بچیند و شروع به مرتب کردن و جارو زدن اتاق‌های کاهگلی می‌کند.
حیاط خانه را با آب و جارو صفا میدهد و بوی آب و خاک برخاسته از آن، هوش از سر می برد، همزمان به فکر فرو می رود که برای ناهار چه نوع غذای مختصری بار بگذارد. کارش در خانه که تمام می‌شود، نم نم باران در حال بارش است که تازه راهی شالیزار می‌شود تا کمک خرج همسرش شود.
کارهایش تمامی ندارد، روحش را با صدای اذان صلاة ظهر طراوتی دوباره می بخشد و دوباره یکه و تنها با تن نحیف و دستان ترک خورده‌ همه کارها را یکی پس از دیگری مرتب انجام می دهد، گویی استراحت و چرت عصرگاه برایش معنا ندارد؛ چرا که پس از اتمام کارهایش حتماً باید برای شام فکر کند و یا به فکر دوختن لباس بچه‌های قد و نیم‌قد باشد و یا اینکه لب رودخانه باریک مقابل خانه مشغول شستن رخت شود، قند بشکند یا اینکه برای رفتن به شالیزارهای مردم و انجام کار کشاورزی، برنامه‌ریزی درست داشته باشد.
در همین میان زن همسایه از کنار در نیمه باز حیاط خانه می گذرد که او را به درون خانه دعوت می کند چرا که روحیه مهمان نوازیش خصلت ذاتی اوست و مهربانیش حتی در هنگام شیطنت کودکانش که از در و دیوار بالا میروند نهایتا با چند ضربه شاخ بوته گزنه به پایان می رسد چرا که رأفت مادرانه اش او را از عصبانیت بیش از این باز می دارد.
در طول دوران زندگی روزمره مشقت‌بار، این ها عادت روزانه این بانوی سختکوش بوده و توانسته با انجام همین کارها بچه‌های قد و نیم‌قد را بزرگ کند، دختر را راهی خانه بخت و پسران را داماد کند تا یکی پس از دیگری به شهرهای مختلف کشور رفته و زندگی مستقل تشکیل دهند، امروز همه فرزندان این زن روستایی، موفقیت‌های خودشان را مرهون زحمات این کدبانو و همسرش می‌دانند.
این روزها به واسطه شهرنشینی و یکجانشینی در روستاها هرچند کارهای کشاورزی با ابزارهای مدرن انجام می‌شود، اما بانو لیلی مصفا لشکاجانی در سن 87 سالگی فکر کار کشاورزی را از ذهن خود خارج ننموده، بلکه همچون سالیان گذشته، غمخوار فرزندان دلبند خود است، تا با برداشت بیشترین و بهترین برنج مرغوب، مقداری برنج که محصول خود است را به فرزندان خود بدهد. اما باز هم هستند زنان روستایی در محل که در زیر آفتاب سوزان و باران به رسم قدیم هنوز مشقت‌های سخت و طاقت‌فرسای زندگی روستایی را تاب می‌آورند و به زندگی ادامه می‌دهند.
حاجیه خانم لیلا مصفا لشکاجانی می‌گوید: زنان روستایی در فرآیند توسعه و تولید، نقش مهمی برعهده دارند و بیکاری به آن مفهوم در جامعه روستایی، معنا ندارد؛ زیرا همه اعضای خانواده به نوعی مشغول به کار و تلاش هستند و می‌بایست همه در کنار یکدیگر، با استفاده از تکنولوژی و سرعت علم، رو به پیشرفت قدم بردارند.
او می‌گوید: من هم مثل فرزندان خبرنگارم می‌توانم در جلسات حضور یابم و عکاسی کنم. تصویر منتشره در متن، روایتی بر گفته‌هایی ایشان است که در مرز 90 سالگی همچنان رغبت و انگیزه کار کردن در وجودش حس می‌شود.
حاجیه خانم لیلی مصفا لشکاجانی فرزند مرحوم آقا جان گل و همسر مرحوم حاج حسین آرام اهل روستای لشکاجان سفلی از توابع شهرستان رودسر استان گیلان است که دارای 10 فرزند، 24 نوه، 10 نتیجه و 9 نبیره است و تعداد زیادی از فرزندان و نوه‌های ایشان در حوزه فرهنگی و مطبوعات کشور، ایفای نقش می‌کنند.
تحریریه آوای سبز، از خداوند منان و متعال، آرزوی سلامتی و طول عمر باعزت برای این شیرزن گیلانی دارد.

انتهای پیام/

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا