پیشنهاد سردبیرمقاله
هوش مصنوعی، بدون هوش انسانی: خطری برای دادرسی منصفانه

نویسنده: دکتر داود سلطانیان
(وکیل پایه یک دادگستری-استادیار دانشگاه-نویسنده کتب حقوقی)
هر موج بزرگ فناوری، هم امید میآورد و هم نگرانی. در قرن نوزدهم وقتی ماشین بخار و خطوط تولید وارد زندگی مردم شد، بسیاری بیم داشتند که انسان از صحنه کار حذف شود. اما واقعیت این بود که نه تنها حذف نشد، بلکه نقش انسان در قضاوت، تصمیمگیری و نوآوری پررنگتر گردید. امروز نیز با ورود هوش مصنوعی به عرصه حقوق، ما وکلا و قضات در برابر پرسشی مشابه ایستادهایم: آیا این فناوری قرار است عدالت را تسهیل کند یا آن را از مسیر خود منحرف سازد؟
هوش مصنوعی در جایگاه یک «دستیار حقوقی» بدون تردید توانمندیهای چشمگیری دارد. میتواند در چند ثانیه انبوهی از متون را مرور کند، زمان و هزینه دادرسی را کاهش دهد، منابعی را که از چشم ما پنهان مانده یادآوری کند و حتی به افرادی که امکان مالی برای گرفتن وکیل ندارند، یاری برساند و در بعدی شخصی تر از حس تنهایی، عدم تسلط و ترس دور نماید. درست مانند صنعتی که کالا را از انحصار اقلیت خارج کرد، هوش مصنوعی نیز میتواند دسترسی به عدالت را عمومیتر جلوه دهد.
اما حقیقت آن است که روی دیگر این سکه، چندان مایه آسودگی نیست. قوانین در ایران پیچیده، پراکنده و گاه در تعارض با یکدیگرند. بسیاری از مقررات منسوخ شده یا با آرای وحدت رویه جدید، تفسیر شدهاند و این وضعیتی است که هیچ سامانه هوش مصنوعی عمومی قادر به فهم آن نیست. خروجیهای تولیدشده گاه در ظاهر درست و مستند به نظر میآیند، اما در عمل به موادی استناد میکنند که یا از رده خارجاند یا ارتباطی با موضوع ندارند. من و بسیاری از همکارانم بارها شاهد لوایحی بودهایم که به آرای وحدت رویه خیالی یا نظریات مشورتی نامرتبط استناد کردهاند.
با این حال، خطری دیگر در کمین است؛ خطری که موکلان کمتر به آن توجه میکنند: اقرار ناخواسته. برای یک شهروند عادی، نوشتن جملهای توضیحی در متن ممکن است ساده و بیخطر به نظر برسد، اما همان جمله میتواند نزد قاضی به منزله پذیرش بخشی از دعوا یا مسئولیت باشد. هوش مصنوعی قادر نیست این مرز باریک را تشخیص دهد. صحنهای هنوز در خاطرم زنده است: موکلی که با اعتماد به نفس گفت «دیگر به وکیل نیازی ندارم، هوش مصنوعی لایحهام را نوشته»، و چند ماه بعد، با حکمی ردشده و نگاهی خالی از امید، دوباره مقابلم قرار گرفت. آن روز به روشنی دیدم که فناوری، بیآنکه درک انسانی همراهش باشد، میتواند پلی از امید بسازد که ناگهان به پرتگاه ناامیدی ختم شود.
مسئله محرمانگی نیز جای بحث فراوان دارد. اعتماد موکل به وکیل، بر اصل امانتداری و حفظ اسرار استوار است. حال تصور کنید اسناد یک پرونده خانوادگی یا تجاری حساس، در یک سامانه عمومی بارگذاری شود. در سیستم حقوقی که هنوز چارچوبهای سختگیرانهای برای حفاظت از دادهها مشابه اروپا وجود ندارد، چه تضمینی هست که این اطلاعات در جایی دیگر ذخیره یا بازتولید نشود؟ یک خطای کوچک میتواند به بهایی بزرگ برای موکل تمام شود.
بزرگترین خلأ اما شاید همان چیزی باشد که کمتر دربارهاش سخن گفته میشود: نبود یک زیرساخت حقوقی جامع و بهروز در کشور. در بسیاری از نظامهای حقوقی پیشرفته، بانکهای دیجیتالی غنی وجود دارد که قوانین، رویهها و نظریات مشورتی را به صورت یکپارچه و پویا ارائه میکند. در ایران چنین بستری هنوز فراهم نشده و همین باعث میشود حتی پیشرفتهترین الگوریتمها هم بر پایه دادههای ناقص یا پراکنده کار کنند. نتیجه روشن است: خروجیها ناقص، متناقض و گاه خطرناک.
از این رو، باید واقعبین باشیم. هوش مصنوعی نه دشمن ماست و نه ناجی ما. اگر درست به کار گرفته شود، میتواند پژوهش را تسهیل کند و دستیار قابل اعتمادی برای وکیل و قاضی باشد، اما اگر جایگزین اندیشه و تجربه انسانی شود، عدالت را به سطح محاسبهای سرد و بیروح تقلیل خواهد داد. آینده دادرسی در ایران، همچون همه انقلابهای فناورانه گذشته، بستگی به توان ما در یافتن تعادلی خردمندانه دارد.
شاید پاسخ نهایی همان چیزی باشد که تاریخ بارها به ما آموخته است: ابزارها، هرقدر هم پیشرفته باشند، تنها زمانی سودمندند که در خدمت انسان قرار گیرند. عدالت، بیش از آنکه به سرعت و دقت محاسبات وابسته باشد، به شعور، تجربه و انصاف انسانی گره خورده است. هوش مصنوعی میتواند ما را یاری دهد، اما اگر افسار آن را به دست نگیریم، بیم آن میرود که به جای خدمت به عدالت، خود به داور بیچهره و بیروح دادرسی بدل شود.



